آزادی

بر روی دفتر های مشق ام
بر روی درخت ها و میز تحریرم
بر برف و بر شن
می نویسم نامت را.

  • ۳
    • آوا
    • چهارشنبه ۱۹ مهر ۰۲

    این مرگ است که مرا در بر گرفته

    آفتاب آرام آرام غروب کرد 
    و نشانی از ظهر نبود 

  • ۳
    • آوا
    • دوشنبه ۲ مرداد ۰۲

    من یه اردکم کواک کواک

    اوردک

    این اردکه خیلی منه

  • ۳
  • نظرات [ ۸ ]
    • آوا
    • شنبه ۳۱ تیر ۰۲
    نمی‌دونم.
    "
    مرا نکاوید
    مرا بکارید
    من اکنون بذری درستکار گشته‌ام
    مرا بر الوارهای نور ببندید
    از انگشتانم برای کودکان مداد رنگی بسازید
    گوش‌هایم را بگذارید
    تا در میان گلبرگ‌های صدا پاسداری کنند
    چشمانم را گل‌میخ کنید
    و بر هر دیواری
    که در انتظار یادگاری کودکی‌ست بیاویزید
    در سینه‌ام بذر مهر بپاشید
    -احمد رضا احمدی
    تا کودکان خسته از الفبا
    در مرغزارهایم بازی کنند.
    "
    They’re both convinced
    that a sudden passion joined them.
    Such certainty is beautiful,
    but uncertainty is more beautiful still.

    Since they’d never met before, they’re sure
    that there’d been nothing between them.
    But what’s the word from the streets, staircases, hallways—
    perhaps they’ve passed by each other a million times?

    --Wislawa Szymborska, Love at First Sight
    دنبال کنندگان ۵ نفر
    این وبلاگ را دنبال کنید
    موضوعات
    نویسندگان
    پیوندها